غزل ناتمام یوسف؛
مهدی جهاندیده؛
آیا میراث دار یوسف معماری هستیم؟
یادداشت مهدی جهاندیده با عنوان غزل ناتمام یوسف، آیا میراث دار یوسف معماری هستیم را در سایت مارال نیوز می خوانیم.
همیشه پس از مرگ، پای یک ارث در میان است. میراثی که وراث را از فرش به عرش میرساند. همانکه الزاما املاک در نداشت و حسابهایی پرپول نیست. همان تراثِ غیرملموس و معنوی. گنجینه منحصر به فرد دکتر یوسف معماری از تاریخ شفاهی اردبیل، دقیقا همان میراث گرانی بود که مرگ بدهنگامش، دست وراث را از آنها کوتاه کرد. مردن برای او زود بود میراث او در سینه اش ماند و ما ماندیم و غفلتی تاریخی و فرصتی که برای ابد از دست رفت.
یوسف معماری را با طبابتهایش شناختیم. همانکه اولین چشم پزشک اردبیل شد. آنهم در میانه دهه چهل قرن پیشین. در کارش چیره دست و متعهد بود و از آن تیپ پزشکان نوع دوست و اخلاق مدار. در همان روزها به اصرار همشهریانش، خود را در معرض آرای مردم قرار داد و نماینده آنها در انجمن شهر شد. همان انجمن پرآوازهای که احمد نائبی را به عنوان شهردار انتخاب کرد.
با گذشت بیش از نیم قرن از آن دوران؛ همچنان سایه نام و وزن آن انجمن بر ادوارِشورای اسلامی شهر اردبیل سنگینی دارد. طبیب خوشنام ما ادیب خوش ذوقی هم بود. اوج کارهای ادبی یوسف معماری در ترجمه رباعیات خیام به زبان ترکی تجلی دارد.
شمایل یوسف معماری در حوزه اجتماعی اردبیل بی تکرار است. مجله نگاری و همراهی او با نادعلی همدانی در تماشای زندگی؛ حکایت مردی در جستجوی هویت گمشده اردبیل است.
معماری ریشه اردبیل در فرهنگ و ادبیات را بارها جسته بود. به شیوه و سبک خودش تلاش کرد یادآور شود که چرا اردبیل برای ما مهم است و چرا بارها هویت اردبیل را باید بازخوانی کرد.
سینه و حافظه او پر از مستنداتی مدلل در باب حاج باباخان اردبیلی بود. اما در روایت تاریخ شفاهی اردبیل، الزاما با یک معماری محافظه کار و محتاط مواجه بودیم که از تنگ نظریهای حاکم بر اتمسفر اجتماعی و فرهنگی اردبیل نشات میگرفت. اگر فضا برای بیان فراخ تر میبود؛ شاید یوسف معماری رازهای مسخشده اردبیل معاصر را مستندتر می شکافت.
یوسف معماری از آن تیپ انسانها با چگالی بالا بود. دامنه فعالیت های او از معماری ادیب تا معماری طبیب و معماری روشنگر گسترده است و افاقه آن ها بر اردبیل میراث ارزشمند اوست.
اردبیل تا ابد وامدار یوسف معماری است. او آبروی اردبیل بود و اردبیل را دوست میداشت. اما افسوس که درک زمانه از او سطحی و مقطعی شد.
چرا به ژرفای فکری او دقت نشد؟ مسئول این تغافل کیست؟ دولتمردان حسب تعریف منافعشان، روابط خود با یوسف معماری تعریف کرده اند. او شیدای اردبیل بود و همین امر در پارهای از موارد نقطه ضعفش میشد. نصب مجسمه، نامگذاری خیابان، برگزاری آئین بزرگداشت و مواردی از این دست نه از قبال اردات به تبار فکری دکتر معماری، بلکه دورخیز برای اخذ تائید از عقبه اجتماعی و فرهنگی آن مردِ خوشنام بود.
افسوس که در دوران حیات؛ کالبدشکافی آثار و فعالیتهای او هیچ وقت رخ نداد. همین ثلمه را در باب حاج لطیف نباتی مقدم هم داشتیم. هر دو حافظه تاریخ شفاهی و از ستون های سرمایه اجتماعی اردبیل بودند؛ اما دریغا که فقط به قرائت ظاهری از آنها قناعت شد.
ما نتوانستیم وارث تراث معماری شویم؛ با این همه او نامی بزرگ و ماندگار در تاریخ فرهنگ و ادبیات اردبیل است و خیلی جا دارد تا درباره میراثش سخن گفته شود.
حالا ما ماندهایم و میراثی پر از کلمات که هر کدامش ما را به یکسو می برد و باید تصمیم بگیریم که کدام بعد از شخصیت معماری برایمان بیشتر پراهمیت هست.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0